حزین لاهیجی:در صبح عارض از خط مشکین نقاب کش این سرمه را به چشم تر آفتاب کش
❈۱❈
در صبح عارض از خط مشکین نقاب کش
این سرمه را به چشم تر آفتاب کش
از عشوه خون رستم طاقت به خاک ریز
خنجر ز ترک غمزه، بر افراسیاب کش
❈۲❈
عالم الف کشیدهٔ شمشیر ناز توست
تیغ کرشمه بر همه چون آفتاب کش
زاهد، نماز بی ره تقوی درست نیست
سجّادهٔ ورع به شط باده آب کش
❈۳❈
تا چند بار غم؟ دو سه رطل گران بگیر
تا کی حدیث جم؟ دو سه جام شراب کش
در قید خویشتن نتوان زیستن دمی
دست ازخودی بشو، نفسی چون حباب کش
❈۴❈
زان پیشتر که زخم اجل کارگر شود
مطرب بیا و زخمه به تار رباب کش
زان پیشتر که چهره ز اشک ارغوان کنم
ساقی مرا به رخ دو سه جام شراب کش
❈۵❈
غرق عرق چنین رخ نازآفرین چراست؟
جانا تو را کِه گفت که از گل گلاب کش؟
ای چرخ دست فتنه بلند است، خویش را
زیر لوای خسرو عالیجناب کش
❈۶❈
مهدی بگوی و از شرف نام نامیش
طغرای فخر، بر ورق آفتاب کش
صهبای ذکر دوست، خرد سوز شد حزین
آتش شو، از جگر نفس شعله تاب کش
❈۷❈
دلدار در دل است گر از دیده غایب است
عرض نیاز را به بساط خطاب کش
ای مهر جانفروز برآ از نقاب ابر
عالم گرفت تیرگی، از رخ نقاب کش
❈۸❈
گرد کرشمه از کف نعلین خویش ریز
این توتیا به چشم سفید رکاب کش
بی پرده حسن شاهد شرع آشکار کن
یکره نقاب از رخ امّ الکتاب کش
❈۹❈
طرح عمارتی به جهان خراب ریز
دست زمانه از ستم بی حساب کش
هنگام داوری ست، کنون زال دهر را
گیسوکشان به محکمهٔ احتساب کش
❈۱۰❈
با ما به کین برآمده عمری ست، روزگار
این انتقام از فلک کج حساب کش
هم تیغ قهر بر سر خصم عنود زن
هم پیکر عدو به خمِ پیچ و تاب کش
❈۱۱❈
گرد از سم سمند برانگیز وز شرف
بر دیدهٔ سپهر معلّا جناب کش
زبن سرمه چشم منتظران را کحیل کن
گلگونهٔ طرب به رخ شیخ و شاب کش
❈۱۲❈
خالی نما قلمرو ایجاد از ستم
خط مسلّمی به جهان خراب کش
هم تیغ کین بگیر ز بهرام جنگجو
هم از کنار زهرهٔ چنگی رباب کش
❈۱۳❈
بتخانه در مدینهٔ اسلام کی رواست؟
لات و هبل برآر و به دار عقاب کش
گرد خجالت از رخ ما عاصیان بشوی
خط بر صحیفهٔ عمل ناصواب کش
کامنت ها