حزین لاهیجی:پس از ما تیرهروزان روزگاری میشود پیدا قفای هر خزان، آخر بهاری میشود پیدا
❈۱❈
پس از ما تیرهروزان روزگاری میشود پیدا
قفای هر خزان، آخر بهاری میشود پیدا
مکش ای طور با افسردهحالان گردن دعوی
که در خاکستر ما هم شراری میشود پیدا
❈۲❈
سرت گردم، دل آشفته ما را چه میکاوی؟
درین گنجینه، داغ بیشماری میشود پیدا
پس از فرهاد باید قدر این جانسخت دانستن
که بعد از روزگاری، مردِ کاری میشود پیدا
❈۳❈
ز هر تنپروری جانبازی ما برنمیآید
به عمری از حریفان، خونقماری میشود پیدا
چنین گر، گریهٔ مستانه را خواهم فرو خوردن
مرا از هر بُنِ مو، چشمهساری میشود پیدا
❈۴❈
من خونینجگر از بس که با خود داغ او بردم
کنی هرجا به خاکم، لالهزاری میشود پیدا
به استغنا چنین مگذر ز من ای برق سنگیندل
مرا در آشیان هم مشت خاری میشود پیدا
❈۵❈
به هر بزمی که از صهبای غم ساغر به کف گیرم
ز مژگانِ ترم سرمایهداری میشود پیدا
فراموشم نخواهد کرد آن سرو روان امّا
بهار رفته بعد از انتظاری میشود پیدا
حزین ار خویشتن را از میان گمگشته انگاری
در این دریای بیپایان، کناری میشود پیدا
در این دریای بیپایان، کناری میشود پیدا
کامنت ها