حزین لاهیجی:عشقت آمیخت به دل درد فراوانی را ریخت در پیرهنم، خار بیابانی را
❈۱❈
عشقت آمیخت به دل درد فراوانی را
ریخت در پیرهنم، خار بیابانی را
نام پروانه مکن یاد که نسبت نبود
با من سوخته دل، سوخته دامانی را
❈۲❈
هرچه خواهی بکن، از دوری دیدار مگو
وحشت آباد مکن خاطر ویرانی را
عشق در دل چه خیال است که پنهان گردد؟
پرده پوشی نتوان، آتش سوزانی را
❈۳❈
هرکه آسودهٔ خاک است برآید چو سپند
آه اگر شرح دهم گرمی جولانی را
نازم آشفتگی عشق که خوش می سازد
بخت شوریده سرم، طرّه پریشانی را
❈۴❈
دستم از دامن دلدار جدا ماند حزین
چه کنم گر نکنم پاره، گریبانی را؟
کامنت ها