حزین لاهیجی:تیغت به سرم خمار نگذاشت حسرت به دل فگار نگذاشت
❈۱❈
تیغت به سرم خمار نگذاشت
حسرت به دل فگار نگذاشت
ابر مژه در گهر نثاری
ما را ز تو شرمسار نگذاشت
❈۲❈
شادیم که گریه های مستی
بر خاطر ما غبار نگذاشت
آن سبزهٔ خط و آن بناگوش
ناموس گل و بهار نگذاشت
❈۳❈
داغ دل خسته را به مرهم
آن طرهٔ مشک بار نگذاشت
بر دوش و برم ردای تقوی
آن نرگس میگسار نگذاشت
❈۴❈
بر لوح دلم ز غیر نقشی
یاد تو به یادگار نگذاشت
بیداد تغافلت مرا کشت
با خنجر غمزه، کار نگذاشت
❈۵❈
جان نذر وصال کرده بودم
هجران ستیزه کار نگذاشت
سر بر قدمت نهاده بودم
افسوس که روزگار نگذاشت
❈۶❈
یادت دل و دیدهٔ حزین را
شرمندهٔ انتظار نگذاشت
کامنت ها