حزین لاهیجی:از داغ او سرم به گریبان آتش است رگ در تنم چو شمع، رگ جان آتش است
❈۱❈
از داغ او سرم به گریبان آتش است
رگ در تنم چو شمع، رگ جان آتش است
پرورده در حمایت خود، شمع طور را
داغ دلم که چتر سلیمان آتش است
❈۲❈
آویزهء کنار و بر طفل اشک باد
لخت دلم، که لعل بدخشان آتش است
خوش باش ای سپند ولی می توان گشود
داربم سینه ای که بیابان آتش است
❈۳❈
در عشق نیست غیر دل بی قرار من
پروانه ای که دست وگریبان آتش است
گرد یتیمیش نبود جز غار دل
شکمکه گوهر جگرکان آتش است
❈۴❈
در دست، صفحه را پر پروانه کن حزین
چون شمع، خامه ام گهرافشان آتش است
کامنت ها