گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حزین لاهیجی:بی شمع می، به بزم دل و دیده نور نیست از بادهٔ شبانه گذشتن، شعور نیست

❈۱❈
بی شمع می، به بزم دل و دیده نور نیست از بادهٔ شبانه گذشتن، شعور نیست
اکنون که، ساقی از پی هم جام می دهد بستان، مگر خدای تو زاهد، غفور نیست؟
❈۲❈
یک ره اگر به پرسشم آیی چه می شود؟ کوی تو را به کلبه ما راه، دور نیست
آرام دل جدا ز تو، ممکن نمی شود تا رفته ای تو، مجلسیان را حضور نیست
❈۳❈
از حد مبر تغافل و بی مهری و جفا این شیوه ها سزای دل ناصبور نیست
یک قطره خون دل چقدر طاقت آورد؟ یاد رخت به سینه،کم از برق طور نیست
❈۴❈
تا می توان حزین ، بسرا حرف عشق را زاهد اگر کنایه نفهمد، قصور نیست

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۲۰۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها