حزین لاهیجی:در کوی تو نقش قدمم، حالتم این است برخاستنم نیست ز جا، طاقتم این است
❈۱❈
در کوی تو نقش قدمم، حالتم این است
برخاستنم نیست ز جا، طاقتم این است
با عشق تو زادم من و با درد تو بودم
با مهر تو در خاک روم، ملّتم این است
❈۲❈
از غیرت شوق است که چون رنگ پریده
خود نامه و خود نامه برم، عادتم این است
هم دل شنود پرده سراییدن دل را
می گویم و خود می شنوم، صحبتم این است
❈۳❈
پرورده ز بس ذائقه را عشق به تلخی
شربت نهم و زهر کشم، لذّتم این است
جایی که شود بستر راحت، دم شمشیر
میدان به تپیدن ندهم، فرصتم این است
❈۴❈
بیزارم از آن کفر که آموختنی شد
بت، برهمنان را چه کند؟ غیرتم این است
صد پیرهن صبر قبا گشت و ز ناموس
دستی به گریبان نزدم، حسرتم این است
❈۵❈
از انجمن کثرت خود نیست گزیری
گاهی مگر از خویش روم خلوتم این است
شطرنجی ایّامم و در ششدر گیتی
دانگی ز حریفان نبرم، خصلتم این است
❈۶❈
از شور شکر خنده ی آن خون وفا نوش
کردم لب زخمی نمکین، عشرتم این است
صعب است حزین گر نکشم سر به گریبان
از هر دو جهان زاویهٔ عزلتم این است
کامنت ها