حزین لاهیجی:بتی دارم که دل دیوانهٔ اوست خراب جلوهٔ مستانهٔ اوست
❈۱❈
بتی دارم که دل دیوانهٔ اوست
خراب جلوهٔ مستانهٔ اوست
کند سوسن به شکرش، تر زبانی
لب هر غنچه در افسانهٔ اوست
❈۲❈
سر و کارم بود با شعله خویی
دل گرم من آتشخانهٔ اوست
نمی دانم به محفل این چه شمعیست
که جان قدسیان پروانهٔ اوست
❈۳❈
نشان ز آن یار هر جایی چه جویی؟
دل هر ذره ای کاشانهٔ اوست
اگر میخوارهای از عشق مگسل
محبت ساقی پیمانهٔ اوست
❈۴❈
حیات من بود در دست ساقی
شراب خضر، در پیمانهٔ اوست
حزین ازکوی معماران گل نیست
خرابات محبّت خانهٔ اوست
کامنت ها