حزین لاهیجی:شب زلف تو در خیالم آمد از بخت خود انفعالم آمد
❈۱❈
شب زلف تو در خیالم آمد
از بخت خود انفعالم آمد
بی رحم تر است غمزه، امروز
گویا رحمش به حالم آمد
❈۲❈
یاد قد اوست قسمت من
شادم که، الف به فالم آمد
از حرمت خون دل شناسی
پیمانه کشی، حلالم آمد
❈۳❈
آبی ای زخم تشنه بردار
اشک دریا نوالم آمد
گفتی نظر از جهان فروبند
کاینک رخ بی مثالم آمد
❈۴❈
از هر مژه، زین اشارت، انگشت
بر دیده امتثالم آمد
خورشید رخ تو شد مقابل
جانی به تن هلالم آمد
❈۵❈
چون آینه وصل بی حجابی
از حیرت آن جمالم آمد
افسرده دمان، حذر که چون شمع
حرفی به زبان لالم آمد
❈۶❈
از دیده و دل کناره گیرید
وحشی نگهان، غزالم آمد
عشرتکده عدم، کجایی؟
از هستی خود ملالم آمد
❈۷❈
اوراق دل حزین گشودم
عشق تو به وصف حالم آمد
کامنت ها