حزین لاهیجی:از ناز نقش پایت، بر خاک مشکل آید هر جا قدم گذاری، بر پارهٔ دل آید
❈۱❈
از ناز نقش پایت، بر خاک مشکل آید
هر جا قدم گذاری، بر پارهٔ دل آید
کو قاصدی که آرد، سویت دگر پیامم
آواز دل به گوشت، از ضعف مشکل آید
❈۲❈
از آب دیده شویم، گر باشدش نشانی
در حشر اگر به دستم، دامان قاتل آید
از ناله های شبگیر، دل یافت وصل مقصود
چون باد شرطه خیزد، کشتی به ساحل آید
❈۳❈
زین دانه های اشکم، کز سوز دل فشانم
جز داغ های حسرت، دیگر چه حاصل آید؟
ز آیینهٔ سکندر و ز جام جم خلاصم
تا دیده می گشایم، دل در مقابل آید
❈۴❈
با حسن بی حد دل چشمی که آشنا شد
خورشید در حسابش، یک فرد باطل آید
دلدار رخ نماید، چشم از جهان چو بستی
لیلی برون ز محمل، در پردهٔ دل آید
❈۵❈
جان می کشد کدورت ز آمیزش تن ما
باشد ز خاک وادی، سیلاب چون گل آید
تن را به هر چه دادی، انجام کارت آن است
دیوار افتد آخر هر سو که مایل آید
❈۶❈
غافل، به سینه گم شد در عاشقی حزین را
آن دل که بوی داغش در شمع محفل آید
کامنت ها