گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حزین لاهیجی:با تیغ‌بازی مژه‌ات جان که می‌برد؟ از چنگ کفر زلف تو، ایمان که می‌برد؟

❈۱❈
با تیغ‌بازی مژه‌ات جان که می‌برد؟ از چنگ کفر زلف تو، ایمان که می‌برد؟
بر کف نهاده‌ام دل صد چاک خویش را این شانه را به زلف پریشان که می‌برد؟
❈۲❈
مشکل کشد دلش به سر کوی عاشقان این شمع را به خاک شهیدان که می‌برد؟
ناز و کرشمه، غمزه، به خون جمله تشنه‌اند جان از مصاف شیر شکاران که می‌برد؟
❈۳❈
عشق آزمود قوّت بازوی خویش را تا پنجه‌ای به پنجهٔ مژگان که می‌برد؟
در زیر سنگ مانده کفم از فسردگی پیغام چاک را، به گریبان که می‌برد؟
❈۴❈
جز من که در گره زده‌ام اشک و آه را اخگر به جیب و شعله به دامان که می‌برد؟
بوسیده‌ایم ما لب جان‌بخش یار را حسرت به خضر و چشمهٔ حیوان که می‌برد؟
❈۵❈
گر بشکنیم زیر لب این خوش صفیر را پیغامی از قفس به گلستان که می‌برد؟
شرمنده کرد گریه‌ام، ابر بهار را شبنم به شطّ و قطره به عمّان که می‌برد؟
❈۶❈
نبود تو را حریف، کسی در سخن حزین با خامهٔ تو، گوی ز میدان که می‌برد؟

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۳۳۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها