حزین لاهیجی:کشم چو آه، دل ناتوان بیاساید خدنگ چون سفری شد کمان بیاساید
❈۱❈
کشم چو آه، دل ناتوان بیاساید
خدنگ چون سفری شد کمان بیاساید
مجال دیده گشودن درین غبارکجاست؟
مگر که از تک و تاز آسمان بیاساید
❈۲❈
چو موج قافلهٔ عمر را درنگی نیست
کسی چگونه درین کاروان بیاساید؟
بساط سبزه وگل را نچیده برچیدند
چگونه بلبل این بوستان بیاساید؟
❈۳❈
فغان که در غم عشق، اضطراب دل نگذاشت
خدنگ غمزهٔ نامهربان بیاساید
به گوش، رشک برد دل، حدیثت ار شنوم
برم چو نام خوشت را زبان بیاساید
❈۴❈
حزین از آن سگِ کو، تا برید پیوندم
چو نی نشد ز فغان استخوان بیاساید
کامنت ها