حزین لاهیجی:ترسم از چشم خوشت غافل نگاهی سر زند در دل بی طاقت من اشک و آهی سر زند
❈۱❈
ترسم از چشم خوشت غافل نگاهی سر زند
در دل بی طاقت من اشک و آهی سر زند
من به یک نظاره حیرانم چه گل چینم ز تو؟
حسن شوخت هر نفس، از جلوه گاهی سر زند
❈۲❈
عمر صرف دوستی کردم، بری حاصل نداد
زین چمن می خواستم مردم گیاهی سر زند
گر شود آن برق جولان، گرم خودداری چنین
شعله ای ترسم ز هر مشت گیاهی سر زند
❈۳❈
از تغافل های گرم یار می ترسم حزین
آه بی تابانه ای از دادخواهی سر زند
کامنت ها