حزین لاهیجی:گر به شوخی شرری در پر پروانه زدند آتش عشق مرا در دل دیوانه زدند
❈۱❈
گر به شوخی شرری در پر پروانه زدند
آتش عشق مرا در دل دیوانه زدند
وقت مستان تو خوش باد که در دیر مغان
باده با محتسب شهر، حریفانه زدند
❈۲❈
جگر خویش فشردند و به ساغر کردند
لاله سان، سوختگان تو چو پیمانه زدند
دل ارباب وفا بر سر هم ریخته است
در حریمی که سر زلف تو را شانه زدند
❈۳❈
واعظ افسانه چه حاصل که صبوحی زدگان
در توفیق به یک نعرهٔ مستانه زدند
حسن در جلوه گری جان جهانی را سوخت
آتش از پرتو این شمع، به کاشانه زدند
❈۴❈
آتشین چهره بتان را، نبود پروایی
صد دهن خنده، به جانبازی پروانه زدند
عاشقان را نبود از شجر طور کمی
شعله در جان و دل از جلوهٔ جانانه زدند
❈۵❈
شوخ چشمان دل فارغ نگذارند حزین
ز آشنا عشوه نگاهی، ره بیگانه زدند
کامنت ها