حزین لاهیجی:تن دیده اند از من و جانم ندیده اند نامم شنیده اند و نشانم ندیده اند
❈۱❈
تن دیده اند از من و جانم ندیده اند
نامم شنیده اند و نشانم ندیده اند
آنها که آورند سبک در نظر مرا
بیچارگان، به کوی مغانم ندیده اند
❈۲❈
قومی که سرکشند ز نخوت بر آسمان
بر آستان میکده شانم ندیده اند
ز آوارگان دهر شمارندم ابلهان
در لامکان قدس مکانم ندیده اند
❈۳❈
جمعی که شک به شان سلیمانیم کنند
زیر نگین، زمین و زمانم ندیده اند
لب تشنگان بادیهٔ شوق سلسبیل
آب حیات شعر روانم ندیده اند
❈۴❈
تنها زنند لاف به میدان گفتگو
آنان که ذوالفقار زبانم ندیده اند
گر مانده اند در صف دعوی، گران رکاب
چالاکیی ز دست و عنانم ندیده اند
❈۵❈
پوشیده است دیدهٔ نادیدگان حزین
عنقای مغربم که نشانم ندیده اند
کامنت ها