حزین لاهیجی:ز آهم بیستون چرخ، آتش تاب میگردد ز برق تیشهٔ من کوه آهن آب میگردد
❈۱❈
ز آهم بیستون چرخ، آتش تاب میگردد
ز برق تیشهٔ من کوه آهن آب میگردد
ز بس در خود پی آن گوهر نایاب میگردم
گریبان من از سرگشتگی گرداب میگردد
❈۲❈
به یاد روی آن گلپیرهن شب چون کشم آهی
کتان طاقتم را پرتو مهتاب میگردد
چه سازد با دل افسردگان شور و نوای من؟
نمک در دیدهٔ غافلنهادان خواب میگردد
❈۳❈
حزین از جوی خاطر سرو کلک جلوه زیب من
چه خونها میخورد تا مصرعی سیراب میگردد
کامنت ها