حزین لاهیجی:دستان زن عشرتکده، فریاد نداند نالیدن ما، مرغ چمن زاد نداند
❈۱❈
دستان زن عشرتکده، فریاد نداند
نالیدن ما، مرغ چمن زاد نداند
ترسم که خراشیده شود آن دل نازک
آهسته بنالید که صیاد نداند
❈۲❈
می خندد و از دیدهٔ گریان خبرش نیست
این نوگل خندان، دل ناشاد نداند
ناخن به خراش جگر خویش شکستیم
این کوه کنی تیشهٔ فرهاد نداند
❈۳❈
مانند صدف غرقهٔ دریای شراب است
پیمانهٔ مستان خط بغداد نداند
چون سیل ز دیوانه و فرزانه گذشتی
تاراج تو ویرانه و آباد نداند
❈۴❈
صد چشمه گشاده ست حزین از رگ دل ها
کار قلمت نشتر فولاد نداند
کامنت ها