حزین لاهیجی:باید از نالهءجانکاه عصا دارد پیش بس که دشوار برآید، نفس از سینهٔ ریش
❈۱❈
باید از نالهءجانکاه عصا دارد پیش
بس که دشوار برآید، نفس از سینهٔ ریش
بلبل از آتش گل سوزد و پروانه ز شمع
همه سوزند ز بیگانه، من از آتش خویش
❈۲❈
آنگه ارباب نظر، دیدهورت میدانند
که به عبرت نگری هر چه تو را آید پیش
آمد آن شوخ به سیر چمن و نرگس مست
جلوهٔ قامت او دید و سرافکند به پیش
❈۳❈
فکر آخر شدن دور قدح کشت مرا
ورنه از گردش افلاک ندارم تشویش
راز پوشیدهٔ دلها همگی گردد فاش
کاو کاو مژه ات بس که نماید تفتیش
❈۴❈
دل چه سان جمع کنم در غم دلدار حزین؟
من که در هر بن مو میخلد از هجرم نیش
کامنت ها