حزین لاهیجی:کرده عشق شعله خوب ریشه در جانم چو شمع از زبان آتشین خود گدازانم چو شمع
❈۱❈
کرده عشق شعله خوب ریشه در جانم چو شمع
از زبان آتشین خود گدازانم چو شمع
آستین نبود حریف دیده خونبار من
کز تف دل آتشآلود است مژگانم چو شمع
❈۲❈
نیست غیر از تیغ، محرابی، سر تسلیم را
میخورم صد زخم جانفرسا و خندانم چو شمع
دارم از چشم تر خود منت ابر بهار
اشک گرمی میکند مژگان به دامانم چو شمع
❈۳❈
همچو من بخت سیه را کس نمیپوشد حزین
با وجود تیرهروزیها فروزانم چو شمع
کامنت ها