حزین لاهیجی:جاری چو به یاد رخ جانان شودم اشک گلپوش تر از صحن گلستان شودم اشک
❈۱❈
جاری چو به یاد رخ جانان شودم اشک
گلپوش تر از صحن گلستان شودم اشک
بی قدر شود رشته چو خالی ز گهر شد
کو عشق که آویزهٔ مژگان شودم اشک؟
❈۲❈
از جلوهٔ مستانهٔ آن سرو قباپوش
چالاکتر از سیل بهاران شودم اشک
مستانه رگ ابر تری از مژه برخاست
تا صف شکن زهد فروشان شودم اشک
❈۳❈
از حسرت نظارهٔ آن ناوک مژگان
در سینه گره گردد و پیکان شودم اشک
ویرانهٔ عالم شده محتاج به سیلی
بگذار حزین آفت دوران شودم اشک
کامنت ها