حزین لاهیجی:زهی ز صبح بناگوشت آفتاب خجل ز خط غالیه سای تو، مشک ناب خجل
❈۱❈
زهی ز صبح بناگوشت آفتاب خجل
ز خط غالیه سای تو، مشک ناب خجل
به دل خیال تو آمد شبی و منفعلم
که میزبان شود از کلبهٔ خراب خجل
❈۲❈
دلم ز وعده بر آتش فکندی و رفتی
نگشت آن لب میگون ازین کباب خجل
حیات یک دمه هم صرف پوچ شد چو حباب
کسی مباد ز عمر سبک رکاب خجل
❈۳❈
به روی ساقی گلچهره چون نظر فکنم؟
مرا که توبه، نمود از رخ شراب خجل
ز پشت پا نظر از شرم بر نمی دارد
شده ست نرگس از آن چشم نیم خواب خجل
❈۴❈
سحر به باغ چنان این غزل سرود حزین
که گشت بلبل گوینده در جواب خجل
کامنت ها