گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حزین لاهیجی:ز خود دور آن دلارا را نمی دانم نمی دانم جدا از موج، دریا را نمی دانم نمی دانم

❈۱❈
ز خود دور آن دلارا را نمی دانم نمی دانم جدا از موج، دریا را نمی دانم نمی دانم
دمید از مشرق هر ذره ای، سر زد ز هر خاری نهان آن نور پیدا را نمی دانم نمی دانم
❈۲❈
لبالب از می دیدار بینم آسمانها را حجاب باده، مینا را نمی دانم نمی دانم
به چشم جمله ذرات جهان هم سنگ می آید عیار لعل و خارا را نمی دانم نمی دانم
❈۳❈
فریب وعدهٔ امروز و فردا کار نگشاید که من امروز و فردا را نمی دانم نمی دانم
سرت گردم زبان من شو و با من حکایت کن بیان رمز و ایما را نمی دانم نمی دانم
❈۴❈
نهانی تا به کی در پرده با دل نکته می سنجی اشارتهای پیدا را نمی دانم نمی دانم
به هر جرمی مگیر، ارشاد کن، بیگانهٔ کیشم هنوز آیین ترسا را نمی دانم نمی دانم
❈۵❈
بیا و در عوض بپذیر از من شیوهء رندی رسوم زهد و تقوا را نمی دانم نمی دانم
تو گر خواهی صمد ، خواهی صنم ، ره گم نمی گردد ز اسما جز مسما را نمی دانم نمی دانم
❈۶❈
حزین ، جایی که دارد در بغل هر ذرّه خورشیدی نزاع شیخ و ملّا را نمی دانم نمی دانم

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۶۳۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها