حزین لاهیجی:سر تا قدم از خون جگر، غیرت باغم گلرنگ تر از لاله بود پنبهٔ داغم
❈۱❈
سر تا قدم از خون جگر، غیرت باغم
گلرنگ تر از لاله بود پنبهٔ داغم
در میکدهٔ درد، چو من نیست حریفی
جوشد ز لب خویش چو تبخاله ایاغم
❈۲❈
دارم دلی آزرده تر از خاطر مجنون
آشفته تر از طرهٔ لیلی ست دماغم
تا شور جنون داشت دلم، درد یکی بود
از عشق، پرآشوبتر افتاد فراغم
❈۳❈
سرگشتگیم برد ز ره راهنما را
صد خضر درین بادیه گم شد به سراغم
منقار بریدند ز مرغان چمن سیر
خاطر چه گشاید ز نوا سنجی زاغم
❈۴❈
افزود حزین آتشم افسانهٔ ناصح
چون لاله ازین باد برافروخت چراغم
کامنت ها