حزین لاهیجی:دو جهان است درکنار خودم خود خزان خود و بهار خودم
❈۱❈
دو جهان است درکنار خودم
خود خزان خود و بهار خودم
مایه ور تر، کنارم از دریاست
خجل از چشم اشکبار خودم
❈۲❈
گاهگاهی دلم به خود سوزد
شمع آدینهٔ مزار خودم
بسمل افتاده ام ولیکن نیست
خبر از نازنین سوار خودم
❈۳❈
نشئهٔ عمر، یک صبوحی بود
روزگاریست در خمار خودم
در اسیریست سرفرازی من
سخت در قید اعتبار خودم
❈۴❈
صلح کل کرده ام به خلق جهان
مرد میدان کارزار خودم
نه به رندی خوشم نه با تقوا
همه درماندگی به کار خودم
❈۵❈
رفتم از خویش، آمدی چون تو
چشم در راه انتظار خودم
مهره دل در آتش است سپند
گرم جانبازی قمار خودم
❈۶❈
به ز صد نقش دلکش است حزین
رقم کلک مشکبار خودم
کامنت ها