حزین لاهیجی:ای غاشیهٔ شوق تو بر دوش نگاهم صد دجلهٔ خون بی تو، هماغوش نگاهم
❈۱❈
ای غاشیهٔ شوق تو بر دوش نگاهم
صد دجلهٔ خون بی تو، هماغوش نگاهم
زلفت ز تماشای دو عالم نظرم بست
ای حلقه ی فرمان تو درگوش نگاهم
❈۲❈
محرومتر از من به وصال تو کسی نیست
از بادهٔ وصل تو رود هوش نگاهم
گرم از نظرم می گذری، برق نباشی؟
یک لحظه توان بود در آغوش نگاهم
❈۳❈
دل داده پیامی که زبان محرم آن نیست
خواهد به تو گفتن، لب خاموش نگاهم
مشاطهٔ غم، شاهد نظاره ام آراست
هر دانهٔ اشکی ست، د ُر گوش نگاهم
❈۴❈
مست است چنان کز می و ساقی خبرش نیست
از ساغر لعلت، لب می نوش نگاهم
از یک نگه گرم تو، مژگان ترم سوخت
آتش زده ای خانهٔ خس پوش نگاهم
❈۵❈
نظاره حزین ، آب کند شرم تماشا
شبنم زده شد روی گل از جوش نگاهم
کامنت ها