حزین لاهیجی:من آن غارتگر جان می پرستم غم جان نیست، جانان می پرستم
❈۱❈
من آن غارتگر جان می پرستم
غم جان نیست، جانان می پرستم
ز دیر هستی من گرد برخاست
هنوز آن نامسلمان می پرستم
❈۲❈
دمید از تربتم صبح قیامت
همان چاک گریبان می پرستم
زمین گیر فنا شد دانهٔ من
هنوز آن برق جولان می پرستم
❈۳❈
جنون کرد استخوانم سرمهٔ ناز
همان چشم غزالان می پرستم
برهمن سرد شد زآتش پرستی
همان رخسار خوبان می پرستم
❈۴❈
عبث زاهد میارا بزم تقوا
که طرز مِی پرستان می پرستم
چنانم واله آن شعلهٔ طور
که آتشگاه گبران می پرستم
❈۵❈
برآمد گرچه از پروانه ام دود
هنوز آتش عذاران می پرستم
چنانم بیخود از شهد شهادت
که زهرآلوده پیکان می پرستم
❈۶❈
سرم سودای جمعیّت ندارد
من آن کاکل پریشان می پرستم
به گلبانگ پریشان داده ام دل
خروش عندلیبان می پرستم
❈۷❈
محبّت را من آن دیوانه پیرم
که بازیگاه طفلان می پرستم
کجا پروانه با گلبن کند خو؟
من این آتش عذاران می پرستم
❈۸❈
مرا اندیشهٔ تعمیر دل نیست
که جغدم، ملک ویران می پرستم
نگردد دیده ام آلودهٔ خواب
که صبح پاکدامان می پرستم
❈۹❈
درون جان ندارم غیر جانان
من آن جانم که جانان می پرستم
به راه انتظارش دیده شد خون
هنوز آن سست پیمان می پرستم
❈۱۰❈
به چشمم در نمی آید صف حور
من آن صفهای مژگان می پرستم
خلد خارم به دل از مخمل گل
قماش گلعذاران می پرستم
❈۱۱❈
ز خویش و آشنا بیگانه ای را
به رغم خودپرستان می پرستم
سخن از خاطرم یک عقده نگشود
اشارات خموشان می پرستم
❈۱۲❈
حزین از کوری خفّاش طبعان
من آن خورشید تابان می پرستم
کامنت ها