حزین لاهیجی:از بس غبار حسرت دیدار داشتم چشمی به رنگ رخنهٔ دیوار داشتم
❈۱❈
از بس غبار حسرت دیدار داشتم
چشمی به رنگ رخنهٔ دیوار داشتم
آتش زدند مغبچگانش به میکده
یک خرقه وار، رشتهٔ زنّار داشتم
❈۲❈
شاید غرور سبحه ام از دل برون رود
ساغر به دست، بر سر بازار داشتم
از حیرت جمال تو ای برق خانه سوز
آیینه وار، پشت به دیوار داشتم
❈۳❈
هرگز برون ز چاه نمی آمدم حزین
گر من خبر ز ناز خریدار داشتم
کامنت ها