حزین لاهیجی:ما خضر دل به چشمه پیکان فروختیم ارزان به تیغ غمزه رگ جان فروختیم
❈۱❈
ما خضر دل به چشمه پیکان فروختیم
ارزان به تیغ غمزه رگ جان فروختیم
رنج تو بود راحت ما دل فتادگان
ای زهد، مژده باد که ایمان فروختیم
❈۲❈
دادیم گرد هستی خود را به سیل اشک
ویرانه ای که بود به طوفان فروختیم
کالای زشت نیست پسند مبصّران
آگاهی ای که بود به نسیان فروختیم
❈۳❈
چیزی که داشت سعی تهیدست در بساط
پای شکسته بود به دامان فروختیم
آبادی خرابه دنیا که می کند؟
این عشوه خانه را به بخیلان فروختیم
❈۴❈
مرهم بهای مهر طبیبان که می دهد؟
ناسور داغ را به نمکدان فروختیم
بردیم نقد حسرت و دادیم دل به تو
خاطر گران مدار که ارزان فروختیم
❈۵❈
غفلت علاج تفرقهٔ روزگار بود
مژگان اگر به خواب پریشان فروختیم
گرید به حال سینهٔ ناپخته، کار دل
ما این تنور سرد به طوفان فروختیم
❈۶❈
کاسد شدهست در همه بازار جنس ناز
از بس که دین به گبر و مسلمان فروختیم
اندوه روزگار، سویدای دل گرفت
آخر به دیو خاتم فرمان فروختیم
❈۷❈
عزت که بود موهبت کبریا حزین
مشکل به دست آمد و آسان فروختیم
کامنت ها