حزین لاهیجی:شد فاش ز گلبرگ لبت راز نهانم من غیر نی ای نیستم، از توست فغانم
❈۱❈
شد فاش ز گلبرگ لبت راز نهانم
من غیر نی ای نیستم، از توست فغانم
جز پرتو رخسار تو ای جان جهان نیست
در پردهٔ پنهانم و در عین عیانم
❈۲❈
گاهی به حرم می کشیم گه به خرابات
ای تار سر زلف تو، درگردن جانم
جز روی تو منظور ندارم، همه بینم
چون غیر تو موجود ندانم، همه دانم
❈۳❈
گر دوزخ حرمان بودم جای وگر خلد
در راه تو باشد دل و جان نگرانم
کارم همه شب آه و فغان بر سر کوی است
شاید که شبی گوش کنی آه و فغانم
❈۴❈
درمیکده عشق حزین نقش دویی نیست
خود بادهٔ سر جوشم و خود پیر مغانم
کامنت ها