حزین لاهیجی:تا دیده ام آن طرّهٔ طرّار، پریشان خاطر شده آشفته و گفتار پریشان
❈۱❈
تا دیده ام آن طرّهٔ طرّار، پریشان
خاطر شده آشفته و گفتار پریشان
دامن مکش ای نخل وفا از کف عاشق
گل را نکند همرهی خار پریشان
❈۲❈
دور از قدت ای سرو سهی، خاطر جمعم
چون طرّهٔ بید است به گلزار پریشان
خوش صحبت خاصی ست میان دل و زلفت
بیمار پریشان و پرستار پریشان
❈۳❈
جمع آمده امروز می و مطرب و ساقی
یا رب نشود ابر هوادار پریشان
دی بود مرا چون گره غنچه دلی تنگ
امروز پریشانم و بسیار پریشان
❈۴❈
رفتیّ و دلم رفت، برو گرد تو گردم
کرده ست مرا آن قد و رفتار پریشان
جمع است به لطفت همه سامان محبّت
داریم همین خاطر افگار پریشان
❈۵❈
در کوی تو افتاده حزین مست محبّت
سر در رهت آشفته و دستار پریشان
کامنت ها