حزین لاهیجی:کوتاه ماند دست تمنّا در آستین داریم گریه بی تو چو مینا در آستین
❈۱❈
کوتاه ماند دست تمنّا در آستین
داریم گریه بی تو چو مینا در آستین
تا صبح حشر پرده نشین است همچنان
از شرم ساعدت، ید بیضا در آستین
❈۲❈
ثابت نمی شود به تو خون شهید عشق
خنجر به دست داری و حاشا در آستین
منّت خدای را که درین خشک سال دهر
دارد کفم ز آبله، دریا در آستین
❈۳❈
روشن چراغ مسجد و میخانه از من است
در دست سبحه دارم و مینا در آستین
تا داده اند خرقهٔ تقوا ز مشربم
بوده ست شیشه در بغلم یا در آستین
❈۴❈
دارند عالمی چو حزین نیازمند
در راه تیغ ناز تو جانها در آستین
کامنت ها