حزین لاهیجی:خارم که نیست گلشن صورت سرای من دهرم نمی خرد که ندارد بهای من
❈۱❈
خارم که نیست گلشن صورت سرای من
دهرم نمی خرد که ندارد بهای من
گوی نه آسمان سرپا خوردهٔ من است
روی فلک کبود شد از پشت پای من
❈۲❈
آوازهٔ مرا نکند بخت تیره پست
در سرمه چون نگاه نخوابد صدای من
سیّارگان پی سپر کاروان شوق
ره گم کنند اگر نخروشد درای من
❈۳❈
خورشید عالمم ز دل گرم جوش خویش
از سردی زمانه نگردد هوای من
رفتم ز خود چو در دلم آمد خیال تو
تنها نشسته ای تو و خالی ست جای من
❈۴❈
از چاره سازی دل خود عاجزم حزین
کار مرا به خود نگذارد خدای من
کامنت ها