حزین لاهیجی:دارد ستاره ریز، مرا آفتاب تو عالم خراب چشمم و چشمم خراب تو
❈۱❈
دارد ستاره ریز، مرا آفتاب تو
عالم خراب چشمم و چشمم خراب تو
هشیاریم غنوده بالین بیخودی ست
هوش از سرم برد نگهِ نیم خواب تو
❈۲❈
چون آمدی به کلبهٔ ما، روز کن شبی
اینک دلم کباب تو، خونم شراب تو
کردی ورق ورق دل صد پارهٔ مرا
آیا کدام شد ورق انتخاب تو؟
❈۳❈
مشکین خطی به ساغر لعلی فکنده ای
آیا چه بود در قدح این مشک ناب تو؟
لبریز غم بود دل و این طرفه معجزی ست
کز شیشه شکسته نریزد شراب تو
❈۴❈
آتش به جان و دل زدهٔ کیستی حزین
دوزخ گریزد از نفس سینه تاب تو
کامنت ها