حزین لاهیجی:در ملک جسم روشنی جان به نیم جو آیینه در ولایت کوران به نیمجو
❈۱❈
در ملک جسم روشنی جان به نیم جو
آیینه در ولایت کوران به نیمجو
عالم به دستگاه قناعت نمی رسد
در چشم مور، ملک سلیمان به نیم جو
❈۲❈
در دیده ای که جلوه کند کبریای عشق
این طمطراق عالم امکان به نیمجو
جسم فسرده را بر جانان چه اعتبار؟
دلق گدا به حضرت شاهان به نیمجو
❈۳❈
چبود سراب دهر؟ که بگذشتن از دو کون
در پیش پای همّت مردان به نیم جو
در کشوری که حکم به زور شکستگی ست
گرز گران و رستم دوران به نیم جو
❈۴❈
زاهد، زیاده جلوه مده زهد خشک را
اینها به پیش باده پرستان به نیم جو
یک روز یوسفم غم کنعانیان نداشت
در مصر حسن، جان عزیزان به نیم جو
❈۵❈
گر رفت در رهت، به فدای سر تو باد
در کیش عاشقان، سر و سامان به نیم جو
ما را متاع لایق بازار عشق نیست
آنجا دل دو نیم اسیران به نیم جو
❈۶❈
پیش تو غرق خجلت جانبازی خودم
سر در قمارخانه رندان به نیم جو
زاهد اگر به عشق ندارد سری چه باک؟
خورشید پیش شب پره طبعان به نیم جو
❈۷❈
دارم حزین به زیر نگین ملک فقر را
ایران به نیم حبه و توران به نیم جو
کامنت ها