حزین لاهیجی:داغند، ز رخسار تو ای رشک چمنها چون لاله، شهیدان به سمنزار کفنها
❈۱❈
داغند، ز رخسار تو ای رشک چمنها
چون لاله، شهیدان به سمنزار کفنها
از شرم، صدف را به دهان مهر خموشی ست
تا شد صدف گوهر نام تو، دهنها
❈۲❈
خون در جگر نافهٔ دل چون نشود خشک؟
در هر شکن زلف تو افتاده ختنها
با چاشنی لذت زندان غمت رفت
از خاطر یوسف صفتان، یاد وطنها
❈۳❈
نگذاشت به جا آتش عشق تو سپندی
من ماندهام از سوختهجانها تن تنها
دارد لب خاموش، همآغوشی معنی
بر چهرهٔ اندیشه نقاب است سخنها
❈۴❈
در خاک، حزین یاد عقیق لب او برد
گرد سر این خاک شود، خون یمنها
کامنت ها