حزین لاهیجی:سر چه باشد که تو در راه وفا نگذاری همه جا ریزه ی دل ریخته پا نگذاری
❈۱❈
سر چه باشد که تو در راه وفا نگذاری
همه جا ریزه ی دل ریخته پا نگذاری
می کند جلوه بی بود حباب آگاهت
تا درین آب وهوا طرح بنا نگذاری
❈۲❈
چون کمان شد قدت، از تیر سبکروتر باش
قامت خم شده بر دوش عصا نگذاری
دیده ات خواب فراغت نتواند دیدن
تا سر خویش به بالین رضا نگذاری
❈۳❈
می دهد آمدنت مژدهٔ از خود رفتن
آنقدر باش که ما را تو به ما نگذاری
غم عشق آنچه بد از سینهٔ ما بیرون کرد
تهمت دل به من بی سر و پا نگذاری
❈۴❈
نشود محرم خاک قدم پیر مغان
سر،که بر خشت در میکده ها نگذاری
طاقت سینهٔ گرم تو نداریم حزین
دعوی خویش به دیوان جزا نگذاری
کامنت ها