حزین لاهیجی:گاهی به نگاهی دل ما شاد نکردی حیف از تو که ویرانه ای آباد نکردی
❈۱❈
گاهی به نگاهی دل ما شاد نکردی
حیف از تو که ویرانه ای آباد نکردی
صد بار ز گلزار خزان رفت و گل آمد
وین مرغ اسیر از قفس آزاد نکردی
❈۲❈
ای خسرو شیرین دهنان این نه وفا بود
یک ره گذری جانب فرهاد نکردی
بر خویش مبال ای شجر وادی ایمن
یک جلوه چو آن حسن خداداد نکردی
❈۳❈
کی بیهده دل در بغل خویش توان داشت
گر جلوه در این شیشه پریزاد نکردی؟
داغم که چرا خون مرا ریخت تغافل
مردم که چرا آن مژه جلّاد نکردی
❈۴❈
از سیر چه فیض ار نبود راه خطرناک؟
ای شمع شبی رو به رَهِ باد نکردی
باید ز تو آموخت حزین رشک محبت
لبریز فغان بودی و فریاد نکردی
کامنت ها