حزین لاهیجی:چو چشم آینه حیرانم از جمال کسی پری به شیشهٔ دل دارم از خیال کسی
❈۱❈
چو چشم آینه حیرانم از جمال کسی
پری به شیشهٔ دل دارم از خیال کسی
درین چمن به گل و لاله نازها دارم
که خون من چو حنا، گشته پایمال کسی
❈۲❈
نمی شود نکند جلوه، حسن بی پروا
چه شد که آینه آب است از انفعال کسی
جهانیان پی رسوایی همند تمام
خدا کند که نپرسد کسی ز حال کسی
❈۳❈
به ساغر دل آتش مزاج می ریزد
شراب شعلهٔ حل کرده، رنگ آل کسی
فلک ز حلقه به گوشان امر ما گردد
به یک کرشمهٔ ابروی چون هلال کسی
❈۴❈
چه جلوه است که چون سایه کاینات حزین
فتاده در قدم نازنین نهال کسی؟
کامنت ها