حزین لاهیجی:حیران لقایی شدم امروزکه دانی باقی به بقایی شدم امروز که دانی
❈۱❈
حیران لقایی شدم امروزکه دانی
باقی به بقایی شدم امروز که دانی
یار آمد و جان گشت فدای قدم او
قربان وفایی شدم امروز که دانی
❈۲❈
فیض نظر پیر خرابات، بنازم
خاک کف پایی شدم امروز که دانی
زنگ تن، از آیینهٔ جان پاک زدودم
یعنی به صفایی شدم که امروز که دانی
❈۳❈
بگرفت مرا از خود و خود را به عوض داد
ممنون عطایی شدم امروز که دانی
از شرک دویی، ترک خودی کرد خلاصم
از خود به خدایی شدم امروز که دانی
❈۴❈
کوته نظری حلقهٔ بیرون درم داشت
محرم، به سرایی شدم امروز که دانی
فقر شب هستی، چو گدا دربدرم داشت
آسوده به جایی شدم امروز که دانی
❈۵❈
از شیوهٔ آن حسن، خبردار نبودم
مفتون ادایی شدم امروز که دانی
هر پرده که نی راست، حزین از دم نایی ست
بیخود به نوایی شدم امروز که دانی
کامنت ها