حزین لاهیجی:گر سینه شود سینا، بی تاب و توانستی تاب من و آن جلوه، مهتاب و کتانستی
❈۱❈
گر سینه شود سینا، بی تاب و توانستی
تاب من و آن جلوه، مهتاب و کتانستی
آسان به قد و عارض، عاشق ندهد دل را
آنی ست نکویان را، دل داده ازآنستی
❈۲❈
آن ماه فلک پیما، بنمود شبی سیما
چون اختر از آن شبها، چشمم نگرانستی
نگذاشت مرا حسرت، با هجر و وصال او
اکنون من مجنون را، نه این و نه آنستی
❈۳❈
حیرت من بی سامان، از مایهٔ دل دارم
در خاک هم از چشمم، خونابه روانستی
از مرگ نیندیشم، جان گر به تو پیوندد
پیری چه زیان دارد گر عشق جوانستی؟
❈۴❈
لطف تو همی باید، تا هجر کران گیرد
از خود شده ام امّا، دوری به میانستی
جم رفت و فریدون هم، زین کاخ دو در بیرون
این کلبه که می بینی، میراث کیانستی
❈۵❈
با عارف رومی شد، هم نغمه حزین ، کلکم
این پرده که می سنجم، زان جان جهانستی
کامنت ها