حزین لاهیجی:نمی دانم چه سودا در سر مخمور می گردد که داغم از نگاه تنگ چشمان شور می گردد
❈۱❈
نمی دانم چه سودا در سر مخمور می گردد
که داغم از نگاه تنگ چشمان شور می گردد
اگر یابد کسی از وسعت آباد دل، آگاهی
به چشمش دامن صحرای امکان گور می گردد
❈۲❈
چه شهد است این که در زیر نگاه، ای رخنه گر داری؟
ز مژگان تو دل ها خانهٔ زنبور می گردد
کامنت ها