حزین لاهیجی:نگردد بوی گل در گل حصاری دل شیدا کجا و پرده داری؟
❈۱❈
نگردد بوی گل در گل حصاری
دل شیدا کجا و پرده داری؟
ز هر شاخیست بلبل نغمه پرداز
کجا عاشق؟ کجا پوشیدن راز؟
❈۲❈
مرا از عشق، افسونیست در دل
که در دل داشتن، کاری ست مشکل
زبان گر یک نفس خامش کنم زان
دلم گوید: اَعِد لی ذکر نعمان
❈۳❈
سخن سنجان اگر گفتند ازین پیش
حدیث عشق بازان جگر ریش
چه خوش باشد که عاشق خود سراید
حدیث عشق را طوری که باید
❈۴❈
به هر بزمی که بینی مست و هشیار
حکایت گونه ای دارد ز گلزار
ولی خوشتر کند از گل فسانه
زبان بلبل رنگین ترانه
❈۵❈
صفیر عندلیبان چمن زاد
دهد خوشتر ز تاریخ چمن یاد
غم عشق است، غمّاز دل تنگ
شراب از شیشه بیرون می زند رنگ
❈۶❈
چو بلبل پرده از گل می گشایم
سرود عشق را خود می سرایم
که در آغاز صبح کامرانی
جوانی نوبهار زندگانی
❈۷❈
دلم در دست آتشپاره ای بود
سپند آتشین رخساره ای بود
چو شمعم از تقاضای دل زار
رگ جان داشت با آتش سر و کار
❈۸❈
ز خیل سرفرازان سرونازی
نیاز افزابتی، عاشق نوازی
سر و سر کردهٔ نازک نهالان
قرار خاطر آشفته حالان
❈۹❈
نمک پاش لب زخم از شکرخند
حلاوت بخش کام آرزومند
مییِ سرجوش حسن هوش پرداز
نگاهش سرخوش از پیمانهٔ راز
❈۱۰❈
قدح پیمای دور از چشم مخمور
گزک فرمای عیش، از پستهٔ شور
به شست غمزه های فتنه انگیز
گشادآموز ناوکهای خون ریز
❈۱۱❈
پریشان کاکلش سر حلقهٔ ناز
سیه مستانه، چون طاووس طنّاز
دل از رشک محبّت چاک می گشت
که بر گرد سرش افلاک می گشت
❈۱۲❈
نهان در سبزهٔ خطّش بناگوش
سمن زار عذارش یاسمین پوش
برانگیزانده، در میدان دعوی
لبش گرد از ملاحتهای لیلی
❈۱۳❈
بیاض گردنش، دیباچهٔ نور
سواد طرّه اش، آیات مستور
صفای سینه اش صاف تجلّی
بر و دوشش دل و جان را تسلّی
❈۱۴❈
وفا پروردهٔ خاک دَرِ او
خجل، مهر از صفای گوهر او
خردمند و ادایاب و سخن سنج
ز گوهرهای معنی، خاطرش گنج
❈۱۵❈
دلش گنجینهٔ راز محبت
زبانش نکته پرداز محبت
کامنت ها