حزین لاهیجی:ای بر رخ عالمی درت باز انجام مرا رسان به آغاز
❈۱❈
ای بر رخ عالمی درت باز
انجام مرا رسان به آغاز
سیلی خور هجر جان گزایم
دریاب چه شد که تا برآیم کذا
❈۲❈
پروردهٔ توست، خار و سنبل
خس تن نزند که نیستم گل
چونان که گل از تو، خار از توست
دی هم ز تو، نوبهار از توست
❈۳❈
بی قدری ذرّه نیست نومید
از پرتو التفات خورشید
گر عزت گل گیا ندارد
...گری جدا ندارد
❈۴❈
دریای محیط اگر شگرف است
با قطره،که را مجال حرف است؟
گر رد کنیم چه حیله کوشم؟
بار خود را کجا فروشم؟
❈۵❈
پیدا ز عدم جهان کنی تو
هر چیز که خواهی آن کنی تو
سرچشمهٔ هستی از تو جاری ست
امر تو به کاینات ساریست
❈۶❈
یک نقش تو گر فرشته خو شد
بد نیز طفیلی نکو شد
این جمله ز کلک توست بارز
نقّاش قدیر و نقش عاجز
❈۷❈
بر خوان کریم اگر طفیلیست
با مهمانان تفاوتش نیست
از درگه رحمت کریمان
خالی نرودکف لئیمان
❈۸❈
خاص آنکه امید بسته باشد
عمری به طمع نشسته باشد
دانی منم آن گدای آزی
دست اَمَلَم به این درازی
❈۹❈
غیر از در تو دری ندارم
دریاب که دیگری ندارم
مهمان طفیلی کریمم
پروردهٔ نعمت قدیمم
❈۱۰❈
دانم بودت زیاده افضال
با پیرگدای مضطرب حال
ای بار خدای بنده پرور
استاده گدای پیربر در
❈۱۱❈
او روی فغان و زاریش نیست
یارای سخن گزاریش نیست
تسکین ضعیف نالیش کن
رحمی به شکسته بالیش کن
❈۱۲❈
دریاب حزین بی نوا را
محروم مکن کهن گدا را
کامنت ها