حزین لاهیجی:کامل افتد چو جوهر انسان با نبی و ولی بود به عیان
❈۱❈
کامل افتد چو جوهر انسان
با نبی و ولی بود به عیان
در نبوت دو اعتبارستی
هم ولایت بر آن مدارستی
❈۲❈
یکی اطلاق دان دگر تقیید
علم خاص است و اصطلاح جدید
مطلق آن، حقیقی ازلی ست
عالم السر بر خفی و جلیست
❈۳❈
طلبد با زبان استعداد
هر حقیقت ز وی حصول مراد
این نبوت که تا ابد باقیست
همگی را به فیض خود ساقیست
❈۴❈
فیض ابنای او به تعمیم است
در حقیقت کمال تعلیم است
هست اعلا قلم عبارت او
عقل اول خطاب حضرت او
❈۵❈
زین خطابات آنچه مقصود است
صاحب این مقام محمود است
شده موسوم در لسان امم
لوح محفوظ و روح اعظم هم
❈۶❈
سوی فیضش طموح آمال ست
استناد علوم و اعمال است
آنچه فرموده، قطب بطحایی
آن در ایجاد، علت غایی
❈۷❈
شاه لولاک و افسر اقبال
آفتاب سپهر عز و جلال
لوح عنوان نواز دفترکل
احمد مرسل، افتخار رُسُل
❈۸❈
که نخست آفریده، نور من است
مظهر اولین ظهور من است
این اشارت به آن مقام بود
که نبوت به وصف عام بود
❈۹❈
وکذا ما افاده آن خاتم
که نبی بودم و نبود آدم
من اگر عقل را نبی گفتم
گهر راز معرفت سُفتم
❈۱۰❈
او به نام نبوت است احق
باطن او ولایت مطلق
هم ازین جاست اینکه گفته رسول
مخبر از اتحاد زوج بتول
❈۱۱❈
هستم از صبح صادق ازلی
واحد النور با علی ولی
هم چنین گفته آن ولی امم
من ولی بودم و نبود آدم
❈۱۲❈
از نبوت مقید آنچه بود
هست اخبار، از کمال احد
اطلاع از حقایق هستی
در عیار بلندی و پستی
❈۱۳❈
پس اگر ضم شود به این تبلیغ
حکم تعلیم، با لسان بلیغ
ادب خاص و عام فرماید
به سیاست قیام فرماید
❈۱۴❈
این نبوت به نام تشریعی ست
مطلب از وی بجز رسالت نیست
هم ولایت برین قیاس بود
روشن است این، نه التباس بود
❈۱۵❈
شد مقید مقوم از مطلق
وجه مطلق مقید است، الحق
ظاهرش پشت کار و باطن روست
که فنا در حق و بقای به اوست
❈۱۶❈
زان مراتب که در نبیّ و ولی ست
خاتمیّت مقام فوقانی است
ختم مطلق، مقام مصطفوی ست
در ولایت ظهور مرتضوی ست
❈۱۷❈
زین خاتم کنم سلیمانی
دین و دولت مراست ارزانی
نقش دولت مراست سکه به زر
که رساندم به داغ عشق جگر
❈۱۸❈
آن فدایی غلام دیرینم
که موالات این دو، شد دینم
دو نگویم، دویی ز احولی است
ولی من نبی، نبی ولی است
❈۱۹❈
من ندارم در این قضیه شکی
که بود نایب و منوب یکی
آن گروهی که قدر نشناسند
پیشم انسان نیند، نسناسند
❈۲۰❈
وای بر حال قدرنشناسان
در وبال خودند، نسناسان
کامنت ها