هلالی جغتایی:گر جان کنم به حسرت زان لب نمیکند دل دل کندن از لب او جان کندنیست مشکل
❈۱❈
گر جان کنم به حسرت زان لب نمیکند دل
دل کندن از لب او جان کندنیست مشکل
قبلهست روی جانان، لعلش چو آب حیوان
این یک مقابل جان و آن یک به جان مقابل
❈۲❈
درست دعا بر آرم، هرگز فرو نیارم
الا دمی که سازم در گردنت حمایل
ای من سگ خیالت، آنجا که اوست هرگز
نه حاجبست مانع، نه پردهدار حایل
❈۳❈
بازی مکن که پیشت، در خون و خاک غلتم
نه مرده و نه زنده، چون مرغ نیمبسمل
گر بر زلال حیوان ریزد حمیم قهرت
آن آب زندگی را سازد چو زهر قاتل
❈۴❈
گر در سموم باشد اندک نسیم لطفت
در یک نفس جهان را بخشد حیات کامل
از بهر مطربانت سازد فلک همیشه
این چرخ چنبری را خورشید و مه جلاجل
❈۵❈
دست کرم گشودی، بذل درم نمودی
پیش از دعای داعی، پیش از نماز سایل
در سلک آن لئالی، خود را مکش هلالی
سررشته را نگه دار، زین رشته دست مگسل
❈۶❈
بادا تمام مردم در خدمت تو حاضر
بادا نظام انجم از طلعت تو حاصل
کامنت ها