هلالی جغتایی:آب حیات حسنت گل برگ تر ندارد طعم دهان تنگت تنگ شکر ندارد
❈۱❈
آب حیات حسنت گل برگ تر ندارد
طعم دهان تنگت تنگ شکر ندارد
ای دیده، تیز منگر در روی نازک او
کز غایت لطافت تاب نظر ندارد
❈۲❈
در هر گذر که باشی، نتوان گذشتن از تو
آری، چو جانی و کس از جان گذر ندارد
سگ را بخون آهو رخصت مده، که مسکین
از رشک چشم مستت خون در جگر ندارد
❈۳❈
در عشق تو هلالی از ترک سر بسر شد
دیوانه است و عاشق، پروای سر ندارد
کامنت ها