هلالی جغتایی:غم نیست، گر ز داغ تو می سوزدم جگر داری هزار سوخته، من هم یکی دگر
❈۱❈
غم نیست، گر ز داغ تو می سوزدم جگر
داری هزار سوخته، من هم یکی دگر
یارب، چه کم شود ز تو، ای پادشاه حسن
گر سوی من بگوشه چشمی کنی نظر؟
❈۲❈
در کوی تو سر آمد اهل وفا منم
از چشم التفات وفای مرا نگر
تا کی در آرزوی تو گردیم کو بکوی؟
تا کی بجستجوی تو گردیم در بدر؟
❈۳❈
جان می کنیم و یار زما بی خبر هنوز
خواهیم مردن از غم او، تا شود خبر
در گوشه غمست هلالی بصد نیاز
گاهی ز چشم لطف برین گوشه بر نگر
کامنت ها