هلالی جغتایی:کام از آن لب مشکل و ما را غم کامست و بس کار ناکامان همین اندیشه خامست و بس
❈۱❈
کام از آن لب مشکل و ما را غم کامست و بس
کار ناکامان همین اندیشه خامست و بس
با همه کس زان لب جان بخش می گویی سخن
آنچه از لعلت نصیب ماست دشنامست و بس
❈۲❈
هر سهی سروی لباس ناز را شایسته نیست
این قبا بر قد آن سرو گل اندامست و بس
مست عشقم، روز و شب، ناخورده می، نادیده کام
خلق پندارند مستی از می و جامست و بس
❈۳❈
ننگ می آید، هلالی، خلق را از نام من
گوییا ننگ همه عالم درین نامست و بس
کامنت ها