هلالی جغتایی:سعی کردم که شود یار ز اغیار جدا آن نشد عاقبت و من شدم از یار جدا
❈۱❈
سعی کردم که شود یار ز اغیار جدا
آن نشد عاقبت و من شدم از یار جدا
از من امروز جدا میشود آن یار عزیز
همچو جانی که شود از تن بیمار جدا
❈۲❈
گر جدا مانم از او خون مرا خواهد ریخت
دل خون گشته جدا، دیده خونبار جدا
زیر دیوار سرایش تن کاهیده من
همچو کاهیست که افتاده ز دیوار جدا
❈۳❈
من که یک بار به وصل تو رسیدم همه عمر
کی توانم که شوم از تو به یک بار جدا؟
دوستان، قیمت صحبت بشناسید، که چرخ
دوستان را ز هم انداخته بسیار جدا
❈۴❈
غیر آن مه، که هلالی به وصالش نرسید
ما در این باغ ندیدیم گل از خار جدا
کامنت ها