هلالی جغتایی:ای تو آرام دل و جان، از تو دوری چون کنم؟ گرفتد دوری، معاذالله! صبوری چون کنم؟
❈۱❈
ای تو آرام دل و جان، از تو دوری چون کنم؟
گرفتد دوری، معاذالله! صبوری چون کنم؟
از تو دوری بی ضرورت نیست ممکن، آه! اگر
قصه ای پیش آید و افتد ضروری چون کنم؟
❈۲❈
محنت هجران کشم، یا تلخی هجران چشم؟
یک تن بیمار و چندین بی حضوری چون کنم؟
دور ازو جانم بلب، روزم بشب نزدیک شد
الله الله! چون کنم از دست دوری؟ چون کنم؟
❈۳❈
من که دلتنگم، هلالی، بی رخ گلرنگ دوست
خوشدلی از دیدن گلهای سوری چون کنم؟
کامنت ها